پُرم
جمعه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۳۷ ب.ظ
پُرم! پُر از هیچ و پیچ و سردرگمی ، حال دیگر به مقصد نیز نمیاندیشم و هر راهی پیش رویم باشد میروم.ولی به کجا؟برای چه؟ نمیدانم! میروم تا هنگامی که حرم نفسم با سوز برف یکسان شود که شاید از نبود من آرام گیری. حقیقت نداشت،ندارد. سراب و هرچه اندیشیده بودم بر آب... میروم و اشکی نمیریزم؛ منو آسمان سالهاست فراموش کردیم گریستن را. اینجا خدا هست و راهی بنبست... به انتها نمی نگرم؛ بال هست برای پرواز.
[۱۳۸۸.۹.۲۵]
۹۳/۰۵/۱۰