خیلی وقتا عاشق بودم و راضیم از این که با همه مهربون باشم :) انگار اومدم رو زمین که هوای همه رو داشته باشم گرچه قبلا خیلی بهتر بودم و الان دیگه از دستم کاری بر نمیاد اما خوب گاهی انقدر بی معرفت دورم زیاد میشه که دلم میخواد یه چیزی بگم یه حرفی بزنم اما کسی نیس که براش چیزی بگم :) گاهی مینوشتم خیلیوقته حدود ۸ سال :) اما هیچوقت هیچکس دوس نداشت بخونتشون :) یه دوستی گفت نوشته هات و دور نریز ... واسه همین شروع کردم جمع کردنشون اینجا شاید بهتر از دور ریختنشون باشه ... اما به این معنی نیست که ارزش خوندن دارن اما ممنون که براشون وقت گذاشتید.